×
We use cookies to ensure you get the best experience on our website. Ok, thanks Learn more

gegli

benyamin jamali

عمومی

× شعر ، داستان ، جملات زیبا بیوگرافی افراد مشهور
×

آدرس وبلاگ من

beny.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/beny619

Access to the friends list is just allowed for this person's close friends

داستان غم انگیز

شب عروسيه، آخره شبه ، خيلي سر و صدا هست. ميگن عروس رفته تو اتاق لباسهاشو عوض كنه هر چي منتظر شدن برنگشته، در را هم قفل كرده. داماد سروسيمه پشت در راه ميره داره از نگراني و ناراحتي ديوونه مي شه. مامان باباي دختره پشت در داد ميزنند: مريم ، دخترم ، در را باز كن. مريم جان سالمي ؟؟؟ آخرش داماد طاقت نمياره با هر مصيبتي شده در رو مي شكنه ميرند تو. مريم ناز مامان بابا مثل يه عروسك زيبا كف اتاق خوابيده. لباس قشنگ عروسيش با خون يكي شده ، ولي رو لباش لبخنده! همه مات و مبهوت دارند به اين صحنه نگاه مي كنند. كنار دست مريم يه كاغذ هست، يه كاغذي كه با خون يكي شده. باباي مريم ميره جلو هنوزم چيزي را كه ميبينه باور نمي كنه، با دستايي لرزان كاغذ را بر ميداره، بازش مي كنه و مي خونه : سلام عزيزم. دارم برات نامه مي نويسم. آخرين نامه ي زندگيمو. آخه اينجا آخر خط زندگيمه. كاش منو تو لباس عروسي مي ديدي. مگه نه اينكه هميشه آرزوت همين بود؟! علي جان دارم ميرم. دارم ميرم كه بدوني تا آخرش رو حرفام ايستادم. مي بيني علي بازم تونستم باهات حرف بزنم. ديدي بهت گفتم باز هم با هم حرف مي زنيم. ولي كاش منم حرفاي تو را مي شنيدم. دارم ميرم چون قسم خوردم ، تو هم خوردي، يادته؟! گفتم يا تو يا مرگ، تو هم گفتي ، يادته؟! علي تو اينجا نيستي، من تو لباس عروسم ولي تو كجايي؟! داماد قلبم تويي، چرا كنارم نمياي؟! كاش بودي مي ديدي مريمت چطوري داره لباس عروسيشو با خون رگش رنگ مي كنه. كاش بودي و مي ديدي مريمت تا آخرش رو حرفاش موند. علي مريمت داره ميره كه بهت ثابت كنه دوستت داشت. حالا كه چشمام دارند سياهي ميرند، حالا كه همه بدنم داره مي لرزه ، همه زندگيم مثل يه سريال از جلوي چشمام ميگذره. روزي كه نگاهم تو نگاهت گره خورد، يادته؟! روزي كه دلامون لرزيد، يادته؟! روزاي خوب عاشقيمون، يادته؟! نقشه هاي آيندمون، يادته؟! علي من يادمه، يادمه چطور بزرگترهامون، همونهايي كه همه زندگيشون بوديم پا روي قلب هردومون گذاشتند. يادمه روزي كه بابات از خونه پرتت كرد بيرون كه اگه دوستش داري تنها برو سراغش. يادمه روزي كه بابام خوابوند زير گوشت كه ديگه حق نداري اسمشو بياري. يادته اون روز چقدر گريه كردم، تو اشكامو پاك كردي و گفتي گريه مي كني چشمات قشنگتر مي شه! مي گفتي كه من بخندم. علي حالا بيا ببين چشمام به اندازه كافي قشنگ شده يا بازم گريه كنم. هنوز يادمه روزي كه بابات فرستادت شهر غريب كه چشمات تو چشماي من نيافته ولي نمي دونست عشق تو ، تو قلب منه نه تو چشمام. روزي كه بابام ما را از شهر و ديار آواره كرد چون من دل به عشقي داده بودم كه دستاش خالي بود كه واسه آينده ام پول نداشت ولي نمي دونست آرزوهاي من تو نگاه تو بود نه تو دستات. دارم به قولم عمل مي كنم. هنوزم رو حرفم هستم يا تو يا مرگ. پامو از اين اتاق بزارم بيرون ديگه مال تو نيستم ديگه تو را ندارم. نمي تونم ببينم بجاي دستاي گرم تو ، دستاي يخ زده ي غريبه ايي تو دستام باشه. همين جا تمومش مي كنم. واسه مردن ديگه از بابام اجازه نمي خوام. واي علي كاش بودي مي ديدي رنگ قرمز خون با رنگ سفيد لباس عروس چقدر بهم ميان! عزيزم ديگه ناي نوشتن ندارم. دلم برات خيلي تنگ شده. مي خوام ببينمت. دستم مي لرزه. طرح چشمات پيشه رومه. دستمو بگير.منم باهات ميام ........... پدرمريم نامه تو دستشه ،كمرش شكست ،بالاي سر جنازه ي دختر قشنگش ايستاده و گريه مي كنه. سرشو بر گردوند كه به جمعيت بهت زده و داغدار پشت سرش بگه چه خاكي تو سرش شده كه توي چهار چوب در يه قامت آشنا مي بينه. آره پدر علي بود، اونم يه نامه تو دستشه، چشماش قرمزه، صورتش با اشك يكي شده بود. نگاه دو تا پدر تو هم گره خورد نگاهي كه خيلي حرفها توش بود. هر دو سكوت كردند و بهم نگاه كردند سكوتي كه فرياد دردهاشون بود. پدر علي هم اومده بود نامه ي پسرشو برسونه بدست مريم اومده بود كه بگه پسرش به قولش عمل كرده ولي دير رسيده بود. حالا همه چيز تمام شده بود و كتاب عشق علي و مريم بسته شده. حالا ديگه دو تا قلب نادم و پشيمون دو پدر مونده و اشكاي سرد دو مادر و يه دل داغ ديده از يه داماد نگون بخت! مابقي هر چي مونده گذر زمانه و آينده و باز هم اشتباهاتي كه فرصتي واسه جبران پيدا نمي كنند.
دوشنبه 9 خرداد 1390 - 11:15:47 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

www.xlxx.com

ارسال پيام

دوشنبه 9 خرداد 1390   8:41:25 PM

Afarin Jooni

http://sourena.gegli.com

ارسال پيام

دوشنبه 9 خرداد 1390   3:46:57 PM

من که عشقم رو از دست دادم .ولی خیلی می ترسم که با کسی ازدواج کنم که دلش پیش یکی دیگه باشه.خییییییییییییییییییییییییلی می ترسم و واقعا وحشت دارم از این اتفاق. 

http://sourena.gegli.com

ارسال پيام

دوشنبه 9 خرداد 1390   3:46:57 PM

من که عشقم رو از دست دادم .ولی خیلی می ترسم که با کسی ازدواج کنم که دلش پیش یکی دیگه باشه.خییییییییییییییییییییییییلی می ترسم و واقعا وحشت دارم از این اتفاق. 

http://lovelydead.baxblog.com

ارسال پيام

دوشنبه 9 خرداد 1390   11:45:01 AM

دادستان خیلی زیبا و غم انگیزیه

دست گلت درد دکنه بنیامین جان

عزیزم

من برات یه پیام گذاشتم بخون خبر بده

  hoobabak 

از گوهردشت

آخرین مطالب


تولد قهرمان زندگی من


شرم چشمات


ساده دل کندی


شما هیچ بدهی به من ندارید


وقتی که


نفرین بر جنگ


بداری


نگفتمت نرو؟


شاهین


این؛ همۀ تو بود.


نمایش سایر مطالب قبلی

پیوند های وبلاگ

آمار وبلاگ

124892 بازدید

6 بازدید امروز

44 بازدید دیروز

242 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements